چرا زن برای رفتن به هر جا باید از شوهر اجازه بگیرد، ولی مرد آزاد است؟ آیا این نشانه مردسالاری در اسلام نیست؟

قبل از هر چیز در جهت داشتن تصویری روشن از مسئله «اذن از شوهر» بایسته است به برخی احکام و مقررات مربوط به آن توجه کنیم.

بر اساس منابع فقهی لازم است زن جهت خروج از منزل رضایت همسر را جلب نماید. از این قانون کلی موارد زیر استثنا شده است:

1- خروج از منزل برای کسب معارف اعتقادی به مقدار لازم و ضروری و همین طور برای فراگیری وظایف شرعی الزامی.

2- معالجه بیماری چنانکه امکان درمان درمنزل نباشد.

3- خروج برای فرار از ضررهای جانی، مالی و عرضی.

4- خروج برای انجام واجبات عینی مانند حج، شرکت در انتخابات، نجات نفس محترمه.

5- چنانچه ماندن در منزل توأم با عسر و حرج غیرقابل تحمل باشد خروج جایز است.

6- چنانچه در ضمن عقد نکاح انتخاب مسکن و اشتغال به مشاغل اداری به زوجه محول شده باشد و به عنوان شرط ضمن عقد برای خود سلب محدودیت کرده باشد.

7- خروج برای تأمین معاش چنانچه شوهر او قادر به آن نباشد یا از انفاق سرپیچی کند.

8- خروج از منزل برای تظلّم و دادخواهی.[1] در صورتی که مرد با زن کارمند یا شاغل ازدواج کند و هنگام ازدواج شرطی برای عدم ادامه کار نکند بعد از ازدواج حق ممانعت از اشتغال همسر را ندارد.[2]


حکمت لزوم اذن برای خروج همسر

خانواده اجتماعی کوچک است که زیربنای اصلی تعالی فرد و اجتماع بشر را تشکیل می دهد از این رو اهمیت بسزایی در اندیشه اسلامی دارد و از ساز و کار ظریف و پیچیده ای تبعیت می کند که تمام جوانب مصالح فردی و خانوادگی و اجتماعی اعم از مصالح دنیوی و اخروی در آن لحاظ شده است.

بر اساس الگوی دقیق و همه جانبه اسلام، زن به لحاظ جسم و طبع لطیف، وظیفه مادری و همسری به او واگذار شده و همواره بر لزوم حفظ این لطافت که لازمه مادری و همسری است تأکید گردیده است. در این راستا احکام مختلفی برای زن و مرد معین گردیده است.

لزوم تأمین کلیه نیازهای زن به وسیله شوهر و به حداقل رساندن نیاز زن به خروج از خانه از این دسته احکام است. همچنین وظیفه مدیریت این اجتماع کوچک به شوهر محوّل گردیده است. مدیریت خانواده مانند مدیریت هر نهاد دیگر اقتضائاتی دارد که نظارت بر عملکرد اعضا خانواده و از جمله «لزوم اذن خروج همسر» تحت شرایط و احکام ویژه از آن جمله است. همان گونه که مدیریت در یک نهاد ساده و ابتدایی مانند اداره یا کارخانه مقتضی هماهنگی و قانون مداری اعضاء و احساس مسئولیت در مورد تکالیفشان است در نهاد زیربنایی و مهم خانواده نیز این سازوکار بایستی بر اساس مصالح افراد خانواده رعایت شود. ناگفته پیداست که نحوه نظارت مدیر خانواده نه بر اساس روابط خشک اداری بلکه بر اساس قاعده رعایت معروف و مصلحت خانواده و تک تک اعضای آن است.

شهید مطهری در این باره می گوید: «مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح زندگی نظر بدهد و نه بیشتر».[3] بی شک منطق اسلام با سالاری گری به معنی تحکم و حاکمیت مطلق سلایق شخصی در مورد مدیریت یک جامعه به شدّت مخالف است.

سالاری گری به معنای خودرأیی و خودمحوری ملازم نوعی خود برتربینی، جبّاریت و در نتیجه زورگویی است که در آیات[4] و روایات به شدّت از آنها نهی شده و مورد لعن و نفرین خدا و پیامبر او قرار گرفته اند. [5] در روایتی از پیامبر اشاره شده است که «چه بسا فردی از زمره جبّارین به شمار آید حال آنکه تنها سرپرستی خانواده اش را بر عهده دارد»[6].

از این رو مردسالاری به عنوان رویکرد مدیریتی در خانواده به شدّت نفی می گردد و به جای آن اندیشه تقسیم کار، همکاری، مشورت و مصلحت حکم فرماست.

حال که بنا شد بنا بر تقسیم حقوق و تکالیف بر اساس مدل اسلامی خانواده، مرد وظیفه دار تأمین معاش و امنیت مالی و مادی و پشتوانه مدیریتی خانواده باشد زن نیز بایستی با التزام به تکالیف ویژه همسری و مادری مانند تمکین و اذن شوهر در خروج از منزل محیطی امن از نظر تربیتی و روانی برای همسر و فرزندان ایجاد نماید.

بدیهی است آسیب پذیری ویژه زن در خارج از منزل به خاطر لطافت جسمی و روحی امری است که بر هیچ کس پوشیده نیست. ضمن آنکه عدم کنترل خروج زن ممکن است زمینه گرایشات انحرافی یا اشتغالات منافی وظایف و تکالیف خانوادگی را ایجاد نماید. علاوه بر این چه بسا خروج زن از منزل بدون رضایت شوهر مفاسدی برای زن و دیگر اعضا خانواده در پی داشته باشد. چه بسیار خانواده هایی که به لحاظ عدم پای بندی به این حکم مترقّی اسلامی کانون های گرم آنها از هم متلاشی شده است. البته در صورتی که مرد بیش از حد متعارف و خارج از مصلحت خانواده، زن را در محدودیت قرار دهد، به گونه ای که عرفاً سوء معاشرت دانسته شود، زن می تواند دادخواهی کند، تا دادگاه مرد را مکلّف به حُسن معاشرت کند. در صورت زیر بار نرفتن یا عدم امکان اجبار وی به گونه ای که ادامه زندگی زن با او غیرقابل تحمّل (حرجی) باشد، بنا به درخواست زن، دادگاه حکم عدم امکان سازش و جواز طلاق را صادر می کند.


پی نوشت ها:
[1] . جامع‏المسائل، فاضل لنکرانى، ج 1، ص 460، استفتاء 1625.
[2] . همان، ص 463.
[3] . مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 88.
[4] . در آیات متعدد قرآن از جبارین به بدى یاد شده است( هود: 59 و مائده: 22 و مریم: 14 و 32 و ...) و درآیه 15 سوره ابراهیم سرانجام جبارین را ناامیدى و نابودى وعده داده است.
[5] .« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّى لَعَنْتُ سَبْعَةً لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُجَابٍ ... وَ الْمُتَسَلِّطُ بِالْجَبْرِیَّةِ لِیُعِزَّ مَنْ أَذَلَّ اللَّهُ وَ یُذِلَّ مَنْ أَعَزَّ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ عَلَى الْمُسْلِمِینَ بِفَیْئِهِمْ مُسْتَحِلًّا لَهُ وَ الْمُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل»،( بحارالأنوار، ج 109، ص 107، باب 10، ح 4532).
[6] . میزان الحکمه، ج 8، ص 300.

منبع: حوزه نت